جدول جو
جدول جو

معنی نام گستریدن - جستجوی لغت در جدول جو

نام گستریدن
(دَ گِ رِ تَ)
شهرت حاصل کردن. (ناظم الاطباء). شایع شدن. رواج یافتن. مشهور گشتن:
به خوبی ز تو گستریده ست نام
به هر جایگاه و به هر انجمن.
فرخی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پَ وَ دَ)
دام گستردن:
ما خود افتادگان مسکینیم
حاجت دام گستریدن نیست.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(دَ کَ دَ)
عمل نام گستر، شهرت یافتن. مشهور شدن. به شهرت رسیدن
لغت نامه دهخدا
(پَ مَ دَ)
دام پهن کردن. نصب کردن دام. دام گذاشتن. دام نهادن. تله نهادن. دام گستریدن
لغت نامه دهخدا
(ظُلْ لَ / لِ تَ)
محو کردن. پاک کردن. زایل کردن:
نام شب از صحیفۀ ایام بسترد
از رای تو اجازت اگر یابد آفتاب.
انوری.
ما نام خود ز صفحۀ دلها سترده ایم
از دفتر جهان ورق باد برده ایم.
صائب.
- نام از جهان ستردن، اعدام. محو کردن. نیست و نابود کردن. معدوم ساختن:
به جشن فریدون و نوروزجم
که شادی سترد از جهان نام غم.
نظامی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
محو کردن نام کسی یاچیزی: نام شب از صحیفه ایام بسترد از روی تو اجازت اگر یابد آفتاب. (انوری)
فرهنگ لغت هوشیار